زمان آن فرا رسیده تا خواستار شفافیت و پاسخگویی باشیم، چرا که هر بشکه نفت می تواند تغییری در زندگی ملت ایجاد کند. ایرانیان به جای فروش کلیه های خود، باید به جنبشی ملحق شوند که می پرسد «نفت من کجاست؟». ایرانیان به جای اینکه شاهد این باشند که مادرانشان جواهرات خود، دخترانشان بدن های خود، و پسرانشان عزت نفس خود را می فروشند، باید صدای اعتراض خود را بلند کنند و بپرسند: «نفت من کجاست؟». بعد از چهل سال استبداد و مدیریت ضعیف، امروز زمان عمل است.
۱) شفافیت، پاسخگویی و نظارت
تعهد ملی و منافع اقتصادی تمام ایرانیان از هر نظر ایجاب می کند که نفت خود را از طریق مبارزه با فساد بازپس بگیرند. ایدئولوژی انقلابی جمهوری اسلامی، نباید به ابزاری برای خصوصی سازی نفت ایران تبدیل شود. بخش نفت و گاز ایران، ثروتی ملی است و این ثروت ملی که تریلیون ها دلار ارزش دارد٬ متعلق به مردم ایران است. روند بازپس گیری و نجات این ثروت به این بستگی دارد که کارزاری نیرومند علیه فساد در تمام سطوح جامعه آغاز شود. مقامات و نهادهای ایران وظیفه دارند تا از بخش نفت و گاز، ذخایر و درآمدها در برابر دزدان حکومتی حفاظت کنند. آنها باید نه تنها خواستار شفافیت و پاسخگویی شوند، بلکه سیاست ها، معیارها و شیوه هایی را برای بازگرداندن اعتماد به مدیریت، بهره وری و آینده بخش نفت و گاز بکار گیرند.
۲) حسابرسی
برای اینکه ایران بتواند حاکمیت بر منابع خود را از نو بدست آورد٬ پرداختن به موارد آشکار فساد، اختلاف حساب های شدید و همچنین شکاف های بنیادی٬ حیاتی است. مانند آنچه که در نیجریه رخ داد، آغاز حسابرسی مستقل از دفاتر و فعالیت های بخش گاز و نفت در ایران- بویژه در خصوص چگونگی اداره این بخش در دوران ریاست جمهوری محمود احمدی نژاد- بسیار حائز اهمیت است.
۳) قوه قضائیه و مجلس: پیگرد قانونی موارد فساد
قوه قضائیه و مجلس ایران نباید بر فساد مقامات عالی رتبه که مدیریت بخش نفت و گاز ایران را به عهده داشته اند، سرپوش بگذارند. تمام موارد فساد در ایران بایستی با حداکثر ظرفیت های قانونی مورد پیگرد قرار بگیرند. هرچه مقام فرد بالاتر باشد، خیانتی که در امانت کرده بزرگتر است؛ و هر چه این تخلفات بزرگتر باشد، نیاز به رسیدگی و حسابرسی کامل در خصوص این جرائم، از اهمیت بیشتری برخوردار خواهد بود. با این همه، همانطور که احمدی نژاد و دیگران قوه قضائیه را متهم کرده اند، خود این دستگاه فاسد است و در اغلب موارد، تحقیقات و محاکمات با هدف سرپوش گذاشتن صورت می گیرد تا افشای موارد بزرگ فساد در بخش نفت و گاز.
هر کس صدایی و نقشی در جنبش ملی باز پس گیری نفت ایران و دراختیار گرفتن مجدد آن قدرت و انرژی دارد.
۱) رهبران سیاسی
ایران بدون تردید به رهبرانی مانند رضا شاه، دکتر محمد مصدق و شاه فقید ایران، محمدرضا پهلوی، نیاز دارد که محوریت بخش گاز و نفت ایران را در حاکمیت ملی، امنیت، سلامت، شکوفایی و آینده مردم ایران بخوبی درک می کنند. آنها نه تنها ارزش اقتصادی نفت را درک می کردند، بلکه بینش و بصیرتی نسبت به این بخش داشتند که طبق آن، منابع و درآمدهای نفتی ایران به توسعه سیاسی و اقتصادی ملت ایران مرتبط بود، نه به یک حکومت مذهبی فاسد و دروغین متعهد به یک ایدئولوژی انقلابی. هر یک از رهبران سیاسی ایران موظف به مطرح کردن این پرسش است: «نفت من کجاست؟»
۲) رهبران دینی
از دوران نهضت تنباکو به بعد، رهبران دینی ایران- آنهایی که درستکار و شریف هستند و نه مزدور و رذل- ستون فقرات نهضت های اعتراضی علیه کاپیتولاسیون، امتیازات انحصاری و اشغال کشور بوده و از شرف و عزت ملت دفاع کرده اند. روحانیت نه تنها افکار عمومی را به روشنی بیان کرده، بلکه مردم را علیه سوءاستفاده از قدرت و مزایای ویژه بسیج کرده است، چرا که مذهبی بودن نه به معنای نفی حقوق مردم، که به معنای دفاع از حقوق آنان بود. در زمانی که فساد در بخش نفت و گاز، حرمت نهادهای حکومتی، نظامی، بشردوستانه و حتی مذهبی را در معرض تهدید قرار می دهد، روحانیت ایران باید استقلال و شرافت خود را با واکنشی هماهنگ علیه فساد به اثبات برساند. گزینه دیگر آنها این است که خطر از دست دادن مقام اجتماعی خود را بپذیرند و همچون روسپیانی در خدمت حکومت عمل کنند. امامان جمعه به جای اینکه از رهبر ایران دستور بگیرند، باید آگاهی مردم را نسبت به دزدی نفت افزایش دهند. ما از امامان جمعه- از شهرهای عمده گرفته تا شهرهای کوچک و روستاها- دعوت می کنیم که یا علیه این سیستم فاسد اعتراض کنند یا استعفا بدهند.
۳) روشنفکران، دانشگاهیان و متخصصان
ایران همچنین به گروهی از روشنفکران، دانشگاهیان، متخصصان، فن سالاران و کارشناسان نیاز دارد که بتوانند به این مشکل بپردازند. فقط در این صورت است که میزان، ماهیت و منابع فساد در بخش نفت و گاز ایران قابل مشاهده خواهد بود. مسائل باید بیان شوند، اطلاعات لازم جمع آوری گردد، سفارش تهیه گزارش ها داده شود، حسابرسی های لازم صورت بگیرد و نتایج آن اطلاع داده شود. بدون اطلاعات، نمی توان دانش داشت؛ بدون دانش، نمی توان روند و خط مشی داشت؛ و بدون روند و خط مشی، نمی توان شفافیت و پاسخگویی داشت: و این یعنی نبودِ مدیریت، نظارت، بهره وری و عملکرد. آنهایی که از موهبت تحصیلات، استعداد و دانش برخوردارند موظفند که از جانب مردم ایران سخن بگویند و خدمت کنند.
۴) روزنامه نگاران و هنرمندان
هیچ گروهی به اندازه روزنامه نگاران و هنرمندان خود را برای افزایش آگاهی مردم نسبت به میزان دزدی در ایران به خطر نینداخته است. بسیاری از روزنامه نگاران، کاریکاتوریست ها و هنرمندان برجسته بهای بسیار سنگینی را پرداخته اند تا شجاعانه حقیقت را در برابر قدرت ابراز کنند، با سانسور مبارزه کنند، نام کلاهبرداران را اعلام کنند- و تمام این کارها را با قبول این خطر انجام دهند که به نقض امنیت ملی و توهین به مقدسات دینی متهم شوند. البته توهین واقعی این است که دزدان حکومتی از انحصار خود بر حکومت، دین، اقتصاد و نیروهای نظامی استفاده می کنند تا فساد را اشاعه دهند و دزدی را مخفی کنند. اما روزنامه نگاران و هنرمندان فساد نظام یافته را افشا می کنند و با بر ملا کردن هر یک از پرونده های فساد، حجاب تقدس این حکومت را برمی دارند. ایرانیان به این دسته از افراد بسیار مدیون هستند، چرا که آنان برای جلوگیری از تحریف بیش از حد هنجارهای اخلاقی و فرهنگی عملاً دست به مبارزه زده اند. اگر روزنامه نگاران به واقعیت ها شکل و صورت ملموس ندهند و هنرمندان احساس و تخیل خود را در نبرد علیه فساد بکار نگیرند، نمی توان به زبانی جمعی دست یافت، چه رسد به اینکه واکنشی مشترک علیه فساد نشان داد.
۵) اتحادیه ها و انجمن ها
تمام اتحادیه ها و انجمن های ایران که وکلا، اقتصاددانان، معلمان، دانشجویان، کشاورزان، کارگران و رانندگان اتوبوس را نمایندگی می کنند، بطور مستقیم در دفاع از بخش نفت و گاز ایران در برابر چپاولگری سهیم هستند. قدرت چانه زنی، دستمزدها، قدرت خرید و بازنشستگی اعضای این تشکل ها در خطر است. اگر آنها فقط تنزل موقعیت اقتصادی خود از سال ۱۹۷۹ تا به امروز را با ترکیه و کره جنوبی مقایسه کنند، درمی یابند که تداوم سرپرستی ضعیف منابع و درآمدهای نفت و گاز ایران در دهه های آینده چه معنایی خواهد داشت.
۶) بخش عمومی
مقامات و دیوان سالاران دولتی نیز نقش- یا در واقع وظیفه- دارند که از منافع ملت دفاع و در این خصوص عمل کنند. برخلاف کلیشه های موجود، هم در دوران سلسله پهلوی و هم امروز در جمهوری اسلامی، بسیاری از کارمندان دولتی متعهد وجود دارند که به رغم دستمزد پایین خود، از بالاترین معیارها و اصول اخلاقی برخوردارند. علاوه بر این، در حالی که فشار بسیار زیادی در جهت نادیده گرفتن و حتی آسان ساختن فساد در شرکت ملی نفت ایران و سایر سازمان ها و نهادهای دولتی وجود دارد، خشم و مقاومت عمیقی نیز درباره این بی اعتنایی ناموجه و آمیخته با بی پروایی نسبت به منافع عمومی دیده می شود. بسیاری از ایرانیان- چه درون و چه بیرون از دولت- همچنان ایران، انسانیت، عدالت و اخلاق را در اولویت قرار می دهند. برخی به عنوان مسلمان، مسیحی، یهودی و بهایی متعهد، برخی دیگر به عنوان وطن پرستانی پرشور، و برخی نیز به عنوان متخصصانی متعهد این کار را انجام می دهند. این دسته از مدیران، مهندسان، حسابداران، کارگران، کارمندان بانک و بازرسان نه تنها مانند یک سدّ دفاعی در برابر فساد عمل می کنند، بلکه شالوده و بنیانی را تشکیل می دهند که بر آن بخش نفت و گاز ایران از نو ساخته خواهد شد. از آنجا که آنها همواره قدر ملت ایران را دانسته اند، باید آنها را دعوت کرد، آموزش داد، به رسمیت شناخت و به خاطر اعتراض شان به انتصاب خویشاوندان در پست های مهم، سلب دارایی و اموال، تقلب در قراردادها، دستکاری در اسناد، تغییر مسیر محموله ها، خریدن دکل های موهوم و تعداد بسیاری از تخلفات دیگر، به آنان پاداش داد. آنها نه تنها می توانند بپرسند که «نفت من کجاست؟»، بلکه قادرند به این پرسش پاسخ دهند.
۷) بخش خصوصی
بخش خصوصی نیز باید با تفاوت گذاری بین تجارت مشروع و کسب و کار غیرقانونی و مرتبط با مافیای نفت و گاز ایران، شرافت خود را حفظ کند. مافیای نفت و گاز ایران- خواه اشخاصی مانند بابک زنجانی یا رضا ضراب، و خواه پیمانکاران مرتبط با سپاه پاسداران انقلاب اسلامی مانند خاتم الانبیا، یا بنیادها و خیریه های به اصطلاح دینی و مرتبط با روحانیون رژیم- نباید اجازه داشته باشد که با استفاده از ثروت نفت ایران به عنوان اهرم فشار، بقیه اقتصاد کشور را به انحصار خود در آورد. مطرح کردن این سؤال که «نفت من کجاست؟» به معنای تأکید بر حاکمیت و اختیارات ملی بر بخش انرژی است: به زیر سؤال کشیدن صلاحیت ها، بازبینی قراردادها، نظارت بر عملکردها و حسابرسی از دفاتر تمام نهادها یا افراد فعال در این بخش.
۸) جامعه مدنی
اما در خاتمه باید گفت که هیچ چیز رخ نمی دهد مگر اینکه مردم پرداختن به فساد در ایران را به یک اولویت ملی تبدیل کنند. این بدان معناست که معلمان و کارمندان دولت که قدرت خرید آنها سال به سال کاهش می یابد، کارگرانی که دستمزدشان پرداخت نمی شود، دانشجویانی که کار پیدا نمی کنند، خانواده هایی که قادر به پرداخت اجاره خود نیستند و معتادانی که کلیه های خود را بفروش می رسانند، همگی با مشکلی مشابه- هر چند در بخش های متفاوت- مواجه هستند. آنها به منظور بازپس گیری جایگاه و موقعیت خود، باید به صورت هماهنگ صحبت، عمل، سازماندهی و حرکت کنند. این شکوفایی دوباره، به ذهنیتی جدید بستگی دارد- به تحلیلی جدید از اینکه قدرت چگونه ملت ایران را به حاشیه رانده است به جای آنکه در خدمت آنان باشد. این بدان معناست که از تحمل شرمساری و انزوا خودداری کنیم و در عوض همچون گذشته، به عنوان بخشی از یک نهضت ملی برای بازپس گیری حق خود نسبت به نفت و گاز متحد شویم. هر قطره از نفت، هر ذره از خاک، هر فروش و هر ریال حاصل از آن متعلق به مردم ایران است، نه گروهی خاص در هیئت حاکمه یا قشر انقلابی.
ما نمی توانیم به نشانه های بیماری های فردی و ملی مان بپردازیم بی آنکه مصائب اجتماعی و اقتصادی خود را به علت اساسی آن ربط بدهیم: چپاول بخش نفت و گاز به دست دزدان حکومتی. اگر ما از نقش و حق خود نسبت به این بخش صرف نظر کنیم، آنگاه در انقیاد، ربودن و نابودی نسل های کنونی و آینده ایران همدست شده ایم.